مُصْلِحِینَ

إِنَّا لاَ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ ـ ما هرگز جزای مصلحین را ضایع نخواهیم کرد

مُصْلِحِینَ

إِنَّا لاَ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ ـ ما هرگز جزای مصلحین را ضایع نخواهیم کرد

مُصْلِحِینَ

به نام خدا - به یاد خدا - برای خدا

الهی سنگرم آماده کن جنگیدنش بامن
تو توفیق شهادت را بده بالیدنش بامن

پیام های کوتاه
آخرین نظرات
  • ۱۴ خرداد ۹۸، ۱۲:۲۰ - سید محسن جوانمردی
    احسنت...

۵ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

من عقیده‌ام این است که این مجاهدت در مقابل رژیم صهیونیستی، به نتیجه خواهد رسید؛ این را ما معتقدیم. اینکه ما خیال کنیم که «دیگر فایده‌ای ندارد و کار از کار گذشته»، نخیر، این‌جور نیست؛ ولو ده‌ها سال هم گذشته است امّا قطعاً ان‌شاءالله و باذن‌الله به نتیجه خواهد رسید؛ کمااینکه تا امروز هم مقاومت پیشرفت کرده است. شما ملاحظه کنید؛ یک روز اینها -صهیونیست‌ها- شعار «از نیل تا فرات» میدادند، [ولی] امروز دور خودشان دیوار میکشند که بتوانند خودشان را در آنجا در سرزمین غصبی حفظ کنند. بنابراین مقاومت پیشرفت کرده، بعد از این هم پیشرفت خواهد داشت. 

بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در کنفرانس اتحادیه بین‌ المجالس سازمان همکاری اسلامی ۹۶/۱۰/۲۲


پ ن : چندوقتی هست قضیه طرز نگاه متفاوت رهبر انقلاب بر روی مسائل باعث شده تا برای تحلیل موضوعات بعد از قرآن به سخنرانی های ایشان روی بیارم..

برام جالبه اخیرا همه دم از این میزنند که وضع جامعه اصلا خوب نیست ، اقتصاد ، فساد ، بی کاری و ... هزاران مشکلی که برای نقد ازش استفاده میکنند مثل آمار های طلاق و .... 

با این وجود باز طرز نگاه رهبر متفاوت است و میگوید: من حرکت به سوی جامعه جهانی را میبینم من پیشرفت را میبینم 

بعد از شنیدن یه سری از مسائل از زبان های متفاوت این را متوجه شدم که مثل اینکه فقط رهبرم اینجوری میبیند . 

قضیه بالا هم همین است

همه تحلیلگران از اقدام دیوارکشی رژیم صهیونیستی یک تحلیل داشتند ولی رهبر انقلاب این موضوع را پیشرفت مجاهدت و مقاومت در برابر صهیونیست میداند و میگوید که باذن الله به نتیجه هم خواهد رسید.

تحلیل حضرت آقا درباره جوانان مومن و انقلابی و به خصوص جوانان دهه هشتادی از این مدل تحلیل های راهبردی است.

۰ نظر ۲۷ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۳
ذی حجر

- گفت درباره حاشیه های اخیری که در کشور بوجود آمده صحبت میکند ، خیلی آرام و قاطع گفت . گویی میدانست چند روزی بیشتر ادامه دار نیست . خیالش داحت بود.

حرف همیشه‌ی ملّت ما همین است؛ حرف ملّت عزیز ما، قشرهای ما، شهرهای مختلف ما، جوانهای ما، حرف انقلاب و نظام اسلامی و ایستادگی در مقابل زورگویی و زیر بار تحمیل قدرتها نرفتن است. حرف ملّت در تمام این سالهای متمادی یک حرف بود و امروز که چهل سال از آن روزها میگذرد، ملّت ما همان منطق، همان مسیر، همان هدف را دنبال میکند؛ منتها امروز پخته‌تر است، باتجربه‌تر است، واردتر است. از لحاظ انگیزه هم اگر نگوییم امروز جوانهای ما پُرانگیزه‌تر از آن روز هستند، حدّاقل مثل همان انگیزه‌ها را دارند، علاوه بر اینکه پُرتعدادترند؛ یعنی امروز تعداد جوانهای مؤمن پُرانگیزه‌ای که حاضرند در میدانهای خطر سینه‌ سپر کنند، چندین برابر جوانهای ما در آستانه‌ی انقلاب و در سالهای اوّل انقلاب است؛ این خطّ مستمرّ این کشور است. 

ایران را ملتی دید که زنده است درقبال تمام حرف هایی که بوی رکود میداد ،انگیزه را دید،پیشرفت های علمی را دید ، جوانان مومن را دید..

سرگرم شدن ملّت ایران به مبارزه و ایستادگی و استقامت، موجب نشده است که از بقیّه‌ی ابعاد و زوایای زندگی غافل بشوند، [بلکه] همین جوانهای شما، بچّه‌های شما پیشرفتهای علمی را به وجود آورده‌اند، همین مأموران شما کارهای بزرگ [برای] آبروی ملّت ایران در کشور و در منطقه انجام داده‌اند. یعنی ملّت نشان داد که یک ملّتِ زنده است، یک ملّتِ بانشاط است، یک ملّتِ باخدا است، و خدا هم کمک میکند.

همه ی این جریانات بخاطر تک(حمله) انقلاب به آن هاست 

 خب، در واقع همه‌ی حرکاتی که دشمن در این چهل سال در مقابل ما انجام داده است، پاتک انقلاب است. انقلاب ریشه‌ی دشمن را از لحاظ سیاسی در کشور کَند، و دشمن حالا مرتّباً پاتک میکند و در هر دفعه هم شکست میخورد؛ اقدام میکند و نمیتواند؛ نمیتواند پیش ببرد؛ به‌خاطر ایستادگی، به‌خاطر این سدّ محکم مردمی و ملّی؛ این بار هم ملّت، با قدرت تمام به آمریکا و به انگلیس و به لندن‌نشین‌ها میگوید: این‌دفعه هم نتوانستید، باز هم نخواهید توانست. میلیاردها دلار هزینه کردند

نقشه دشمن را نقش برآب کرد

نقشه مال آمریکایی‌ها و عوامل رژیم صهیونیستی است.
 پول مال یکی از این دولتهای خرپول(۲) اطراف خلیج فارس است. خب این کارها خرج دارد؛ باید پول بدهند؛ آمریکایی‌ها که حاضر نیستند پول خرج کنند وقتی اینها هستند؛ پول را اینها دادند. این دو ضلع. ضلع سوّم پادویی‌اش است؛ پادویی‌اش هم مربوط به سازمان منافقین بود، سازمان آدمکش منافقین؛ پادو، آنها بودند. از ماه‌ها قبل اینها آماده بودند؛ خود رسانه‌های منافقین در همین روزها اعتراف کردند؛ گفتند ما از چند ماه قبل با آمریکایی‌ها در ارتباط بودیم نسبت به این قضیّه؛ که پادویی کنند، سازمان‌دهی کنند، بروند این و آن را ببینند، کسانی را در داخل نشان کنند و پیدا کنند که بهشان کمک کنند تا بیایند به مردم فراخوان بدهند -فراخوان را هم آنها دادند- و شعار «نه به گرانی» بگذارند. خب این شعاری است که همه خوششان می‌آید؛ با این شعار یک عدّه‌ای را جذب کنند، بعد خودشان بیایند وسط، اهداف شوم خودشان را دنبال کنند و مردم را هم دنبال خودشان بکشند؛ هدف این بود.

دشمن احمق

الحمدلله الّذی جعل اعدائنا من الحمقاء؛ خدا را شکر! با این‌‌همه حوادث پی‌در‌پی، هنوز این ملّت را نشناخته‌اند، هنوز نفهمیده‌اند این سدّ محکم ایمان ملّی و ایستادگی ملّی و شجاعت ملّی معنایش چیست؛ به اعماقش نرسیده‌اند. آن‌وقت این بیچاره‌های بازی‌خورده‌ی بدبختِ روسیاه در داخل، از یک طرف گفتند «جانم فدای ایران»، از یک طرف پرچم ایران را آتش زدند! بی‌عقل‌ها نفهمیدند که خب این دو تا که با هم نمیسازد. [گفتند] «جانم فدای ایران»؛ خب حالا ان‌شاءالله قربان ایران بروید شما(۳) امّا از کِی تا حالا شماها -این هیئتها، این تیپ‌های این‌جوری- در مقابل دشمنان ایران سینه سپر کرده‌اید؟ در مقابل دشمن ایران هم همین جوان حزب‌اللّهی باز سینه سپر کرده، جوان انقلابی سینه سپر کرده. سیصد هزار شهید دوران دفاع مقدّس چه کسانی بودند؟ بعد از آن، شهدائی که ما داشتیم چه کسانی بودند؟ همین بچّه‌های مؤمن و انقلابی بودند که از کشورشان دفاع کردند، در مقابل ضدّ انقلاب، در مقابل مهاجم خارجی، در مقابل آمریکا؛ شما کِی قربان ایران رفتید که میگویید «فدای ایران»؟ آن‌وقت میگوید «فدای ایران»، بعد می‌آید پرچم را آتش میزند! این واقعاً نشان‌دهنده‌ی بی‌عقلی نیست، نشان‌دهنده‌ی خامی و ناپختگی نیست؟

آمریکا  از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر _ امام خمینی (ره)

امّا آمریکا؛ آمریکا عصبانی است، بشدّت عصبانی است. از که عصبانی است؟ فقط از این حقیر که عصبانی نیست، از شما هم عصبانی است؛ از ملّت ایران عصبانی است، از حکومت ایران عصبانی است، از انقلاب ایران عصبانی است؛ چرا؟ برای خاطر اینکه شکست خورده؛ از این حرکت عظیم شکست خورده. حالا مسئولین آمریکایی افتاده‌اند به مُهمل‌گویی! رئیس‌جمهور آمریکا میگوید «حکومت ایران از مردمش میترسد»؛ نه، حکومت ایران متولّد این مردم است، مال این مردم است، به‌وسیله‌ی این مردم به وجود آمده، تکیه‌ی به این مردم میدهد؛ چرا بترسد؟ اگر این مردم نبودند که حکومتی نبود؛ اینکه چهل سال این حکومت در مقابل شما ایستاده، به کمک این مردم ایستاده؛ مردم بودند که توانستند کمک کنند به حکومت که بتواند در مقابل شما بِایستد. میگوید که «حکومت ایران از قدرت آمریکا هراس دارد»؛ خب اگر ما از شما هراس داریم چطور دهه‌ی ۵۰ شما را از ایران بیرون ریختیم و دهه‌ی ۹۰ شما را از کلّ منطقه خارج کردیم. میگوید «مردم ایران گرسنه‌اند و به غذا احتیاج دارند»، [درحالی‌که] در آمریکا طبق آمار خودشان، پنجاه میلیون گرسنه‌ای هست که به نان شب احتیاج دارد؛ آن‌وقت میگوید «مردم ایران [گرسنه‌اند]»! مردم ایران با عزّت و شرف زندگی کرده‌اند، ان‌شاءالله به توفیق الهی، به کمک الهی روزبه‌روز هم بهتر خواهند شد، مشکلات اقتصادی‌شان هم به کوری چشم شما برطرف خواهد شد.

انگلیس دل سوز مردم ایران

و انگلیس! مسئولین انگلیس خبیث هم اظهار نگرانی میکنند. قاضی انگلیسی در قضیّه‌ی حمله‌ی به مسلمانها و دفاع مسلمانها از خودشان -که همین اواخر اتّفاق افتاد- حکم داد که اگر مسلمانی سنگ را بردارد امّا پرتاب نکند، چهار سال زندانی دارد، اگر پرتاب کرد هفت سال زندانی دارد! این قاضی شما است. این حضراتی که گاهی اوقات قضاوتهای در فیلم‌های هالیوودی را، فیلم‌های سینمایی را -که پخش میکنند که قاضی این‌جوری گفت، پلیس این‌جوری کرد- باور میکنند و خیال میکنند که دستگاه‌های قضائی غرب آن‌جوری است، بشنوند این حرفها را: قاضی انگلیسی حکم کرد که اگر سنگ را برداشتی و پرتاب نکردی، چهار سال زندانی داری، اگر پرتاب کردی هفت سال؛ کوکتل‌مولوتف اگر درست کردی و برداشتی [ولی] پرتاب نکردی، هفت سال، وَالّا اگر پرتاب کردی پانزده سال زندانی دارد. این‌جوری برخورد میکنند؛ آن‌وقت اینها شده‌اند دلسوز معترضین در ایران که نبادا به اینها ظلم بشود!

هدف آمریکا

هدف نهایی آنها معلوم است؛ البتّه دولت قبل آمریکا این را به رو نمی‌آورد، خلاف این را میگفت؛ [امّا] آنها هم هدف‌شان همین بود: براندازی جمهوری اسلامی. دولت قبلی اصرار میکرد، تکرار میکرد که ما جمهوری اسلامی را قبول داریم؛ به بنده هم چند نامه نوشت و در این نامه‌ها هم همین را مدام تکرار کرده که ما جمهوری اسلامی را قبول داریم؛ لکن خب ما میدیدیم؛ آدم چشمش باز است، ملتفت میشود؛ رفتار، رفتار براندازی بود. اینها که دیگر حالا همین‌طور صریح و بدون هیچ ملاحظه‌ای همین حرفها را بیان میکنند، میگویند که باید جمهوری اسلامی را براندازی کنیم؛ هدف این است.

وسیله 

خب وسیله چیست؟ درست به این [نکته] توجّه بفرمایید! وسیله‌شان این است که ابزارهای اقتدار ملّی را از جمهوری اسلامی بگیرند. اقتدار ملّی ابزارهایی دارد: یکی از مهم‌ترین ابزارهای اقتدار ملّی عواطف مردم و افکار عمومی مردم است که در جهت صلاح و حکمت مردم و حکومت حرکت میکند؛ این افکار عمومی است، میخواهند این را از جمهوری اسلامی سلب کنند.

ابزار های اقتدار 

یکی از ابزارهای اقتدار ملّی ما -حالا این را بخصوص من اسم می‌آورم برای اینکه اینها زیاد تکرار میکنند- همین حضور ما در منطقه است؛ حضور قدرتمندانه‌ی جمهوری اسلامی در منطقه، یکی از ابزارهای اقتدار ملّی است؛ ملّت را قدرتمند نشان میدهد و واقعاً هم هست؛ میخواهند این را از بین ببرند. حالا فلان رئیس‌جمهور اروپایی(۶) -آمریکایی‌ها که جرئت نمیکنند اسم مذاکره‌ی با ما را بیاورند- [میگوید] «ما میخواهیم درباره‌ی حضور ایران در منطقه بحث کنیم»؛ خب، [ما باید] درباره‌ی حضور شما در منطقه بحث کنیم؛ شما چرا میخواهید در منطقه حضور پیدا کنید؟ این از ابزارهای اقتدار ملّی است؛ این را میخواهند سلب کنند از جمهوری اسلامی.

 یکی از ابزارهای اقتدار ملّی قدرت دفاعی کشور است؛ این را میخواهند از جمهوری اسلامی بگیرند. اینکه می‌بینید این‌قدر روی مسئله‌ی موشک هیاهو میکنند، جنجال میکنند، به‌خاطر این است. اگر چنانچه یک ملّتی توانست به کسی که از راه دور به او موشک پرتاب میکند، پاسخ مناسب بدهد، خب این یک اقتدار است؛ این اقتدار را امروز جمهوری اسلامی دارد و اینها میخواهند نداشته باشد؛ ابزارهای اقتدار ملّی را میخواهند بگیرند.

 یکی از مهم‌ترین ابزارهای اقتدار ملّی، جوان مؤمن ما است؛ میخواهند این ایمان را از جوان بگیرند. این جوان مؤمن است که در مسئله‌ی هسته‌ای، در مسئله‌ی پیشرفتهای علمی، در نانو، در رویان، در بقیّه‌ی بخشهای علمی بیدارْخوابی میکشد، سختی میکشد تا اینکه یک پیشرفت علمی را به نهایت برساند؛ این جوانِ مؤمن است، اینها بچّه‌های مؤمن ما هستند و خیلی از اینها را ما از نزدیک می‌شناسیم. اینها میخواهند این ایمان را از این جوان بگیرند، انگیزه را میخواهند از این جوان بگیرند.

خطاب به آمریکایی ها و دوستان همه باهم

یک مطلب خطاب به آمریکایی‌ها است. اوّلاً حضرات هیئت حاکمه‌ی آمریکا! این‌دفعه سرتان به سنگ خورد؛ ممکن است تکرار کنید، بدانید باز هم سرتان به سنگ خواهد خورد. ثانیاً خسارت زدید به ما در این چند روز، ممکن است در آینده هم خسارت بزنید؛ بدانید بی‌تقاص نخواهد بود. ثالثاً، هم این آقایی که در رأس آنجا است بداند -اگرچه ظاهراً آدم متعادلی نیست(۷) و همین روزها در آمریکا صحبت مشکل روانی و [نیاز به] دکتر روانی و روانشناس و مانند اینها برایش هست؛ اینها را خب ما هم شنیده‌ایم- هم اجزای حکومت [آمریکا] و دور‌و‌بری‌ها! این دیوانه‌بازی‌های نمایشی هم بی‌جواب نخواهد ماند. جمهوری اسلامی بر پایه‌ی ارکان و اصول خود محکم می‌ایستد، از آنها دفاع میکند، از ملّتش دفاع میکند، از منافعش دفاع میکند و تسلیم زورگویی و مانند اینها نمیشود. این حالا راجع به آنها؛ این خطاب به آمریکا بود.

آنهایی هم که دوست میدارند با آمریکایی‌ها بنشینند و برخیزند و شب‌نشینی کنند و با آنها پیوند بخورند -چه از خارج از ایران، چه حالا متأسّفانه بعضی‌ها هم در داخل که ممکن است این‌جوری فکر کنند، حرکت کنند- اینها هم همین حرفی که به آن حضرات گفتیم بشنوند، بدانند که این ملّت و این نظام محکم ایستاده است و به توفیق الهی همه‌ی مشکلات و ضعفها را برطرف خواهد کرد؛ این نظام توانایی این کار را دارد و ان‌شاءالله خواهد کرد. این خطاب به آمریکایی‌ها.

و در آخر رو کرد به داخل کشور و از فتنه ۸۸ گفت از قانون گفت از تولید و اشتغال گفت به مسوولین گفت به سران سه قوه گفت به انتقاد مردم گفت و از صحبت های آخرش بر میومد که نگاهمون به داخل باشه از بیرون دارن کار خرابی میکنند . باید خودمون برای خودنون کار کنیم و گفت هرکس را مردم انتخاب کنند او رئیس است و این یعنی مردم سالاری دینی که صادقانه قبولش دارد.

و امید و نگاه بنده نسبت به آینده‌ی این کشور خیلی روشن است. بنده میدانم که خدای متعال اراده فرموده است که این ملّت را به متعالی‌ترین درجات برساند و بدانید که ان‌شاءالله ملّت ایران به برکت اسلام، به برکت نظام اسلامی، بدون تردید به عالی‌ترین درجاتِ یک ملّت در حدّواندازه‌ی ملّت ایران خواهد رسید و بدانید که توطئه‌ی دشمن، خرابکاری دشمن، حمله‌ی دشمن، ضربه‌ی دشمن هیچ اثری نخواهد داشت و به معنای واقعیِ کلمه، دشمن هیچ غلطی نخواهد توانست بکند.

والسّلام علیکم و رحمةالله

 


۰ نظر ۲۵ دی ۹۶ ، ۰۰:۵۷
ذی حجر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها


لَهُ مُعَقِّباتٌ مِن بَینِ یَدَیهِ وَمِن خَلفِهِ یَحفَظونَهُ مِن أَمرِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم ۗ وَإِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَومٍ سوءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَما لَهُم مِن دونِهِ مِن والٍ﴿۱۱﴾
برای انسان، مأمورانی است که پی در پی، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا [= حوادث غیر حتمی‌] حفظ می‌کنند؛ (امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامی که خدا اراده سوئی به قومی (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت!

سوره مبارکه الرعد آیه11


سه باور در امام بزرگوار ما وجود داشت، که همین سه باور به او قاطعیت میداد، شجاعت میداد و استقامت میداد: باور به خدا، باور به مردم، و باور به خود. این سه باور، در وجود امام، در تصمیم امام، در همه‌ی حرکتهای امام، خود را به معنای واقعی کلمه نشان داد.
(...)
این سه باور، امام را زنده نگه داشت؛ جوان نگه داشت؛ فکر امام و راه امام و طریقه‌ی امام را برای این ملت، ماندگار و ثابت کرد؛ آن وقت همین سه باور بتدریج در مردم ما، در جوانان ما، در قشرهای گوناگون، همگانی شد؛ امید پیدا شد، اعتماد به نفس پیدا شد، توکل به خدا پیدا شد؛ اینها جای یأس را گرفت، جای تاریک‌نمائی را گرفت، جای بدبینی را گرفت؛ مردم ایران روحیات خودشان را تغییر دادند، خدای متعال هم وضع آنها را تغییر داد: «انّ الله لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم»؛(۱) ملت ایران راه خود را، حرکت خود را، انگیزه‌های خود را اصلاح کردند، خدای متعال هم به آنها کمک کرد، به آنها نصرت داد و پشتیبانی کرد.۱۳۹۲/۰۳/۱۴

بیانات در مراسم بیست‌ و چهارمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ ن : تغییر انفس یعنی تغییر نفس یعنی تغییر خواسته ها یعنی تغییر اهداف یعنی تغییر روحیه یعنی .... اگه داریم توی مسیر الهی قدم ور میداریم برای تغییر برای انقلاب برای دستیابی به اهداف پس از انقلاب نباید روحیاتمون به قبل انقلاب برگرده . ما برای داشتن هواپیما و فرودگاه انقلاب نکردیم ما برای راحت تر شدن زندگی انقلاب نکردیم ما برای رابطه با آمریکا انقلاب نکردیم (که اینها در نظام شاهنشاهی بیشتر در دسترس بود) هدف انقلاب ما کمک به مستضعفان جهان بود(سخنرانی امام ره در بهشت زهرا س) هدف انقلاب ما عراق بود هدف انقلاب ما سوریه بود و این دو خود مسیر زمینی برای هدف فلسطین را باز کرد
پ ن : راه قدس از کربلا میگذرد که روزی شعار بود الان دستاورد انقلاب شده است
پ ن : دستاورد انقلاب یعنی اربعین باشکوه و تجمع مسلمانان دنیا
پ ن : دستاورد انقلاب یعنی اینکه چشم امید مظلومی در یمن نسبت به ایران خشک نماند
پ ن : دستاورد انقلاب یعنی خیزش های دانش آموزیبرای انقلاب
پ ن : دستاورد انقلاب یعنی برگزاری راهپیمایی باشکوه نهم دی / 13 و14 و15 و16 و دی درسراسر کشور برای سرکوب کردن خصم
پ ن : دستاورد انقلاب یعنی وجود احمدی روشن ها و شهریاری ها تا طهرانی مقدم ها

هیچ انقلابی درتاریخ این دستاورد ها را نداشته است
برای کمک به مظلومان جهان ذائقه خود را عوض کنیدد و روحیات خود را برای انقلاب جهانی آماده کن

سال 43 امام(ره) گفت یاران من در گهواره ها هستند و سال 60 همان کودکان شیرخواره یک وجب از خاک را به خصم ندادند.
حضرت آقا هم منتظر نسل دهه هشتادی بود که الان رسیده اند برای انقلاب جهانی.
ذائقه و روحیه خود را برای انقلاب جهانی آماده کنید.

الهی بحق الحسین(ع)
عجل لولیک الفــــــــرج

۰ نظر ۲۴ دی ۹۶ ، ۱۳:۲۳
ذی حجر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 اگر نیت کردید پس از شنیدن خصوصیات قصابی که از شیوه کسب و کارش خواهیم ‏گفت، بروید ‏و از نزدیک ببینیدش و یا از او گوشت بخرید، مجبورید بی خیال ماجرا ‏شوید. باید بروید گلزار ‏شهیدآباد دزفول و در قطعه دوم گلزار و در سومین ردیف عشق، ‏دنبال مزاری بگردید که روی ‏آن حک شده است: «شهید عبدالحسین کیانی» و سپس ‏چشم بدوزید به قاب عکسی که با وقار و ‏جذبه ای خاص به شما لبخند می زند.‏‎
شهید عبدالحسین کیانی معروف به «مش عبدالحسین» 32 سال پیش، زن و ‏بچه هایش را، مغازه ‏و دامداری اش را، خانه و کاشانه اش را رها می کند و دل می زند به ‏دریای فتح المبین و سهم  اش از ‏فتح المبین می  شود 12 گلوله و شناسنامه  ای که در ‏چهل و سومین بهار عمرش ممهور می  شود به ‏مهر: «به فیض شهادت نائل آمد»‏‎
‏ مطالبی را که در پیش رو دارید، فقط بخش کوچکی از خصوصیات کسب و کار «مش ‏‏عبدالحسین» است.
او از ما راضی باشد . . .‏‎
همیشه با وضو می  رود مغازه. هر گاه از او می   پرسند: «مش عبدالحسین! چه خبر از ‏وضع ‏بازار؟ کسب و کار چطوره؟» او فقط و فقط یک جواب مشترک برای همه دارد‎: ‎‎«‎الحمدلله … ما ‏از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشد… »‏‎
سنگین تر از وزنه‎
همیشه بیشتر از وزنه  ای که توی کفه  ترازو گذاشته است، گوشت می  دهد دست ‏مشتری. همیشه ‏کفه  گوشت به کفه  آن  طرفی می چربد‎ .‎‏ هیچ کس کفه های ترازوی ‏مش عبدالحسین را مساوی ندیده ‏است. همیشه سمت گوشت سنگین تر است.‏‎

۱ نظر ۱۶ دی ۹۶ ، ۰۵:۴۰
ذی حجر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

شهیدی که خیلی ها نمی شناختندش ولی او از اولیاء الله بود…

یک بار با احمد آقا و بچه های مسجد عین الدوله به زیارت قم و جمکران رفتیم. در مسجد جمکران پس از اقامه نماز به سمت اتوبوس برگشتیم . ایشان هم مثل ما خیلی عادی برگشت.
راننده گفت : اگر می خواهید سوهان بخرید یا جایی بروید و …، یک ساعت وقت دارید.
ماهم راه افتادیم به سمت مغازه ها

یک دفعه دیدم احمد آقا از سمت پشت مسجد به سمت بیابان شروع به حرکت کرد !
یکی از رفقایم را صدا کردم گفتم : به نظرت احمد آقا کجا می ره ؟!
دنبالش راه افتادیم . آهسته شروع به تعقیب او کردیم ! آن زمان مثل حالا نبود . حیاط آن بسیار کوچک و تاریک بود. احمد جایی رفت که اطراف او خیلی تاریک شده بود . ماهم به دنبالش بودیم .

هیچ سر و صدایی از سمت ما نمی آمد . یک دفعه احمد اقا برگشت و گفت ؟ چرا دنبال من می آیید!؟
جا خوردیم . گفتیم :شما پشت سرت رو می بینی؟چطور متوجه شدی؟
احمد آقا گفت : کار خوبی نکردید.  برگردید.
گفتیم : نمی شه ، ما با شما رفیقیم . هرجا بری ما هم میایم. در ثانی اینجا تاریک و خطرناکه ، یک وقت کسی ، حیوانی ، چیزی به شما حمله می کنه …
گفت خواهش می کنم برگردید .ما هم گفتیم : نه، تا نگی کجا می ری ما بر نمی گردیم !
دوباره اصرار کرد و ما هم جواب قبلی…
سرش را انداخت پایین . با خودم گفتم : حتما تو دلش داره مارو دعا می کنه !
بعد نگاهش را در آن تاریکی به صورت ما انداخت و گفت : طاقتش رو دارید؟ می تونید با من بیایید!؟
ما هم که از همه ی احوالات احمد آقا بی خبر بودیم گفتیم : طاقت چی رو ، مگه کجا می خوای بری؟!

نفسی کشید و گفت : دارم می رم دست بوسی مولا.
باور کنید تا این حرف را زد زانو های ما شل شد . ترسیده بودیم . من بدنم لرزید.
احمد آقا این رو گفت و برگشت و به راهش ادامه داد. همین طور که از ما دور می شد گفت: اگه دوست دارید بیاید بسم الله .
نمیدانید چه حالی بود. شاید الان با خودم می گویم ای کاش می رفتی اما آن لحظه وحشت وجود ما را گرفته بود . با ترس و لرز برگشتیم .
ساعتی بعد دیدیم احمد آقا از دور به سمت اتوبوس می آید.
چهره اش برافروخته بود . با کسی حرف نزد و سرجایش نشست . از آن روز سعی کردم بیشتر مراقب اعمالم باشم.
بار دیگر شبیه این ماجرا در حرم حضرت عبدالعظیم پیش آمد.

۰ نظر ۱۲ دی ۹۶ ، ۰۰:۳۵
ذی حجر