حقیقت کبر چیست؟ کبر با عُجب و با غرور چه تفاوتى دارد؟
عجب، بریدن نعمت از منعم است؛ یعنى نعمت را از خودت بدانى.
کبر این است که در برابر حقى که یافتى، عصیان کنى و زیر بار نروى. کبر هم ریشه در نعمتها دارد، ولى نعمت را از منعم نمىبُرد، بلکه این را براى خودش افتخار مىداند که اگر ما عزیز نبودیم اینها را به ما نمىدادند، به همین خاطر است که بعضى از اهل قدرت مىگویند:
«و لئن رُجعتُ الى ربّى انَّ لى عنده لَلْحُسنىٰ»؛ ما به علت اینکه در دنیا صاحبان نعمت و قدرت هستیم، اگر معادى هم باشد به همین دلیل که در دنیا به ما دادهاند در آخرت هم بهرهمند خواهیم شد. خصوصیاتى در خود ما بوده که اینها را به ما دادهاند و این خصوصیات براى همۀ محیطها کارگر و فعال و مؤثر خواهد بود.
پس عُجب، نعمت را از منعم مىبُرد و متکبّر، ملاک ارزش را در نعمتها و خودش مىداند.
امّا حقیقت غرور چیست؟ غرور این است که تو مسئولیت نعمت را بِبُرى وبارى را که نعمت بر روى دوش تو مىگذارد ندیده بگیرى.
غرور دو سر دارد و تبعۀ نعمت را مىاندازد، شخص فریب مىخورد واحساس مىکند نعمت را مُفتى به او دادهاند.
عُجب، سر نعمت را مىبُرد و مىگوید مال خودم است؛ در حالى که تو فقیرى و دستهاى تو خالى بوده است.
و کبر این است که به دم و سر کارى ندارى، حتى مىگویى خدایى هست، ولى مىگویى من ارزش داشتم که اینها را به من دادهاند، پس آن طور که مىخواهم با آن رفتار مىکنم و همین معنا باعث مىشود که تو به خودت اجازه بدهى که دیگران را زیر دست بگیرى، آنها را تصرف کنى و از آنها بهره بگیرى، اسوهاى به وجود بیاورى و بر آنها حکومت کنى و براى اینکه این حکومت محکم شود خودت را تعظیم کنى.
یکى از اصولى که در کبر شکل مىگیرد این است که تو در قدرت، توجیه شوى؛ مستضعفین پراکنده شوند؛ حلقههاى رابط هم زبان توجیه و تحلیل قضیه را داشته باشند تا از آنها به منافع تو راهى باز شود.
صفایی حائری، علی، روش برداشت از نهج البلاغه، صفحه: ۸۸، لیلة القدر، قم - ایران، 1358 ه.ش.
فقط یه سوال ، شما مطالب وبلاگتون مخاطب خاصی داره یا فقط دلی می نویسید ؟