بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
اگر نیت کردید پس از شنیدن خصوصیات قصابی که از شیوه کسب و کارش خواهیم گفت، بروید و از نزدیک ببینیدش و یا از او گوشت بخرید، مجبورید بی خیال ماجرا شوید. باید بروید گلزار شهیدآباد دزفول و در قطعه دوم گلزار و در سومین ردیف عشق، دنبال مزاری بگردید که روی آن حک شده است: «شهید عبدالحسین کیانی» و سپس چشم بدوزید به قاب عکسی که با وقار و جذبه ای خاص به شما لبخند می زند.
شهید عبدالحسین کیانی معروف به «مش عبدالحسین» 32 سال پیش، زن و بچه هایش را، مغازه و دامداری اش را، خانه و کاشانه اش را رها می کند و دل می زند به دریای فتح المبین و سهم اش از فتح المبین می شود 12 گلوله و شناسنامه ای که در چهل و سومین بهار عمرش ممهور می شود به مهر: «به فیض شهادت نائل آمد»
مطالبی را که در پیش رو دارید، فقط بخش کوچکی از خصوصیات کسب و کار «مش عبدالحسین» است.
او از ما راضی باشد . . .
همیشه با وضو می رود مغازه. هر گاه از او می پرسند: «مش عبدالحسین! چه خبر از وضع بازار؟ کسب و کار چطوره؟» او فقط و فقط یک جواب مشترک برای همه دارد: «الحمدلله … ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشد… »
سنگین تر از وزنه
همیشه بیشتر از وزنه ای که توی کفه ترازو گذاشته است، گوشت می دهد دست مشتری. همیشه کفه گوشت به کفه آن طرفی می چربد . هیچ کس کفه های ترازوی مش عبدالحسین را مساوی ندیده است. همیشه سمت گوشت سنگین تر است.