مُصْلِحِینَ

إِنَّا لاَ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ ـ ما هرگز جزای مصلحین را ضایع نخواهیم کرد

مُصْلِحِینَ

إِنَّا لاَ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ ـ ما هرگز جزای مصلحین را ضایع نخواهیم کرد

مُصْلِحِینَ

به نام خدا - به یاد خدا - برای خدا

الهی سنگرم آماده کن جنگیدنش بامن
تو توفیق شهادت را بده بالیدنش بامن

پیام های کوتاه
آخرین نظرات
  • ۱۴ خرداد ۹۸، ۱۲:۲۰ - سید محسن جوانمردی
    احسنت...

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها


بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
جوانان دانشجوی عزیز
جوانی و دانشجوئی هر یک به تنهائی میتواند همچون پیشران پرقدرتی انسان را در رسیدن به آرمانهای والا یاری کند. شما بجز این دو، از مزیّت حضور در منظومه‌ی اثرگذار انجمن‌های اسلامی نیز برخوردارید. حجّت بر شما تمام است. انتظار از شما عزیزان کاری بیش از خودسازی علمی و دینی و اخلاقی است؛ انتظار آن است که بر محیط پیرامونی خود اثر گذارید و بر رهروان راه خدا با گفتار و عمل خود بیفزائید. در نبرد نامتقارن جبهه‌ی کفر و استکبار با پرچم برافراشته‌ی اسلام ناب، این وظیفه‌ی همه‌ی ما است. هرکدام باید چشمه‌ی بابرکتی از معرفت درست اسلامی و صراط مستقیم الهی باشیم. سرزنده و پرامید و روشن باد دلهای پاک شما.
سیدعلی خامنه‌ای
۱ بهمن ۱۳۹۵

پ ن : پیام به پنجاه‌ویکمین نشست اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا

الهی بحق الحسین(ع)
عجل لولیک الفـــــــــرج


۰ نظر ۰۳ بهمن ۹۵ ، ۰۱:۵۲
ذی حجر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها


قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلًا وَنَهَارًا ﴿۵﴾
(نوح) گفت پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (به سوی تو) دعوت کردم

فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعَائِی إِلَّا فِرَارًا ﴿۶﴾
ولی دعوت من جز بر فرارشان نیفزود.

وَإِنِّی کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَارًا ﴿۷﴾
و من هر زمان آنها را دعوت کردم که ایمان بیاورند و تو آنها را بیامرزی انگشتان خویش را در گوشها قرار داده، و لباسهایشان را بر خود پیچیدند، و در مخالفت اصرار ورزیدند، و شدیدا استکبار کردند.


پ ن : فقط باید دعوت کرد. اصلا اگر سرد شدنی در کار نیست و رفتار آنها فقط نشنیدن است و همین تکبر است که ...


پ ن : سوره ی نوح.


الهی بحق الحسین(ع)
عجل لولیک الفـــــــــرج

۰ نظر ۲۵ دی ۹۵ ، ۱۱:۵۶
ذی حجر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها



روحانی با صفائی می گفت: مدتی بود که برای کار فرهنگی به جبهه رفته بودم.

آنجا جوانی بود بسیار با خدا و معنوی که وجودش برای همه، حتی خود من باعث روحیه معنوی بود.برای خودش یه عارف به تمام معنا بود،وقتی تعقیب نماز می خوند گوشهام رو تیز می کردم که همه رو بشنوم که حظ معنوی از دستم در نره.خلاصه تمام تلاشهای من برای کار فرهنگی یه طرف،تعقیب این جون هم یه طرف.

او شهید شد و من کنجکاوانه از دوستان صمیمیش رمز کار او را پرسیدم. به من گفتند:ما هم نمی دانیم،اما خاطره ای رو به شما تقدیم می کنیم؛
وقتی 13-14 سالمان بود قرار گذاشتیم به دیدن آیت الله مدنی(شهید محراب)
برویم.وقت ملاقات گرفتیم و روز موعود خدمت ایشان رسیدیم.در بدو ورود تا نگاه عارف کامل آیت الله مدنی به این دوستمان افتاد بدون سخنی شروع به گریه کردند.ما هم از همه جا بی خبر و متحیر و مبهوت یک نگاه به این دوستان و یک نگاه به حاج آقا داشتیم.

آیت الله مدنی میان گریه خود خطاب به او،این ابیات از حافظ را خواندند:

               ای پیک راستان خبر یار ما بگو / احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
   ما محرمان خلوت انسیم غم مخور/ بایار آشنا خبر آشنا بگو

آن جوان عارف هم این ابیات را در جواب آیت الله خواند:

درد عشقی کشیده ام که مپرس....... زهر عشقی چشیده ام که مپرس

گشته ام در جهان و آخر کار ....... دلبری برگزیده ام که مپرس
سوی من لب چه میگزی که مپرس..... لب لعلی برگزیده ام که مپرس

جلسه به همین چند بیت تمام شد و ما نفهمیدیم چه رموزی بین آن دو رد و بدل شد.

{نقل از حاج آقا مهدوی معاون سابق آقای حاج علی اکبری}

الهی بحق الحسین(ع)
عجل لولیک الفـــــــــرج

۰ نظر ۱۷ دی ۹۵ ، ۱۵:۴۷
ذی حجر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها


مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی که از علمای تهران بودند، نقل کردند: شبی در نجف بعد از اتمام نماز جماعت پشت سر آیت‌الله شهید مدنی و خلوت شدن مسجد، ناگهان دیدم آقای مدنی شروع به گریستن کرد.

چون به من اظهار لطف داشتند به خودم جرأت دادم و علت گریه ناگهانی ایشان را پرسیدم.

ایشان فرمودند: بعد از نماز یکی گفت: امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را دیده است که به او فرموده‌اند: "ببین این شیعیان بعد از نماز بلافاصله به سراغ کارهای خود رفتند و هیچ کدام برای فرج من دعا نکردند".

من هم تا این را شنیدم متأثر شدم و گریستم.

آیت‌الله مجتهدی فرمودند: بعدها متوجه شدم امام زمان (عج) این گلایه را به خود ایشان (شهید مدنی) گفته بودند.

الهی بحق الحسین(ع)
عجل لولیک الفرج

۰ نظر ۰۴ دی ۹۵ ، ۱۳:۲۱
ذی حجر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

 

حس میکنم الان لازمه که دوباره حرف های آقا کاظم رو براخودمون یادآوری کنیم.

تک خوری / جریان سازی / بلوغ عقلی / بلوغ لبی / ظهور امام زمان

کلاه خودت رو سفت بگیر باد نبره / سفره ات پهن باشه

ساختارت دعوت باشه / قواعد جمع ، اولویت ها و آسیب های جمع رو بفهم

یه چیزی تو داخل داشته باشد

میسیر نیست به جز قرآن

مقدمه جریان سازی از خودگذشتگی و ترحم به دیگرانه

دغدغه فردی به جریان سازی باید تبدیل شه

بلوغ عاطفی / مرام گذاشتن

گذشتن از خود بخاطر دیگری


دریافت / همراه با ذکر صلوات

کاری از پایگاه اوابین(avvabin.blog.ir)

 
۱ نظر ۱۱ آبان ۹۵ ، ۲۲:۳۱
ذی حجر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

 

کلیپ صوتی از استاد کاظم رجبعلی پیرامون کریم بودن اهل بیت

و نحوه رویارویی افراد کریم با خطا و اشتباه خود

 با توجه به حدیثی از امام سجاد علیه السلام

دریافت
حجم: 8.28 مگابایت

کاری از پایگاه اوابین(avvabin.blog.ir)

 

۲ نظر ۱۱ آبان ۹۵ ، ۰۰:۱۵
ذی حجر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها


شهدای پارک پرواز
شهدایی که در غریب ترین نقطه تهران قرار گرفته اند.
انگار غریب تر از اینجا پیدا نکرده بودند که بیان.
اما وقتی اومدن ما بچه های مسجد المهدی شدیم میزبان این شهدا..
ولی مثل اینکه قضیه رو اشتباهی فهمیدم.. اونا میزبانی دارن میکنن ولی ما مهمونای خوبی نبودیم..
دوسال طول کشید که براشون یه مقبره بسازیم..
گرمای فاو و دشت عباس انگاری براشون کافی نبود؛ آوردیمشون توی گرمای آفتاب تهران..
بعضی وقت ها هم که برف میومد ، اول جلوی درب پارکینگ خونه خودمون رو تمییز کردیم و به این شهدا بی خیال بودیم..
انگار نه انگار که حضرت زهرا(س) شب های جمعه بالا سر این دو شهید گمنام دارن مادری میکنن..
آی شهدا هنوز که هنوز سنگ قبر شکسته تون رو هم عوض نکردیم..
دیروز 23/مهر سالگرد رجعتتون بین ما بود..
برام جالبه که رفیقمون توی سایت میگه: شهدای پارک رفتید عکس بگیرید به عنوان اردو گزارش رد کنید؛ما قبول میکنیم..
می خوام صد سال سیاه قبول کنی وقتی زیارت شهدا رو برا عکسش میخوای..
شهدای پرواز اگه اون دنیا ازم گله کنید که چرا کم کاری میکنی؛ جوابی ندارم...
با اومدنتون محله، هیات، مسجد، پایگاه، قرارگاهمون رو زنده کردید..دمتون گرم..
سلام ما بچه مسجدی هارو به امام زمان برسونید و از طرف ما به حضرت حجت بگویید: آجرک ا.. یابقیه ا..











۲ نظر ۲۵ مهر ۹۵ ، ۰۰:۲۲
ذی حجر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها


لطفا کمی با دقت و با حوصله بخوانید*

وقتی داشت به سفر می رفت همه دوستان و آشنایانش خوش حال بودند. آنقدر زاد و توشه با خودش برداشته بود که همه می گفتند سفر بسیار خوب و راحتی در پیش دارد. فقط عبور از آن گذرگاه کمی سختی داشت که آن هم برای او با این همه لوازم سفر، آسان به نظر میرسید. برای آن سفر دور و دراز همه به اندازه توانشان توشه فراهم کرده بودند. هرکس توشه مناسب تری با خود می برد، جایگاه بهتر و مناسب تری نصیبش می شد.

# # #

با اینکه برای به دست آوردن آن توشه تلاش بسیاری کرده ، و رنج فراوانی برده بود، اما ارزشش را داشت. هرچه با خود مرور میکرد، می دید کوله بار مناسبی فراهم کرده و چیزی کم ندارد. خیالش راحت بود، حتی اگر چیزی جا مانده بود آنقدر زاد و توشه داشت که جبران هرگونه کاستی را بکند. از همین ابتدای سفر مطمئن بود که هم از آن گذرگاه به راحتی عبور میکند و هم نسبت به دیگران جای بهتری نصیبش می شود . اضطراب و نگرانی در چهره دیگران موج میزد؛ اما او با خاطر جمع و خیال راحت به مقصد فکر میکرد. برخی مانند او توشه زیادی آورده بودند؛ برخی کم، برخی هم دستشان خالی بود...

# # #

نزدیک گذرگاه وقتی دید برخی با توشه کم از آنجا عبور میکنند ؛ دیگر دلش قرص شد. با خودش گفت: فکر نمی کردم به همین راحتی بشود عبور کرد؛ وگرنه این همه بار با خودم نمی آوردم. نوبتش که رسید با لبخند جلو رفت. همین که آمد برود ضربه دست مامور گذرگاه بر سینه اش و نگاه غضب آلود او میخ کوبش کرد. کمی ترسید؛ اما به خودش دلداری داد و گفت وقتی توشه ام را ببیند همه چیز حل میشود؛ اما مامور گذرگاه بدون توجه به توشه اش به همکارانش گفت: ببریدش! چیزی ندارد!

مرد مسافر با صدایی که از ترس و اضطراب میلرزید گفت: برای چه؟ این همه توشه آوردم پس چرا نگاه نمیکنید؟!

# # #

دو نفر به او نزدیک شدند و از دوطرف بازو هایش را گرفتند که ببرند ، دیگر اشتباهی درکار نبود . همه رویاهایش در یک لحظه داشت از بین می رفت . رنگش پریده و نفسش بند آمده بود. ضجه کنان فریاد زد: پس این همه توشه را چرا نمی بینید؟! توشه بعضی ها نصف توشه من هم نبود! پس انصافتان کجاست؟! مگر من به شما بدی کرده ام که کوله ام را نمی بینید؟ مامور گذرگاه صدا زد: ولش کنید ببینم چه آورده! و بعد رو کرد به مسافر و گفت: چه همراه آورده ای که این همه داد و بیداد میکنی؟! دست و پایش را جمع کرد و گفت: قربانت بروم من که داد و بیداد نکردم. فقط مطمئنم اشتباه شده !این هم از کوله بار من. زاد و توشه اش را یکی یکی بیرون آورد و به مامور نشان داد: روزه، حج،ساخت مسجد و مدرسه و بیمارستان، کمک به دیگران...

مامور حرفش را قطع کرد و بدون توجه به توشه اش گفت: نماز سالم داری؟ مسافر که حالا کمی آرام تر شده بود ، گفت: ببینید! هرچه بخواهید در توشه ام هست . زیاد هم هست . حالا شما گیر داده اید به نماز؟؟! حالا بقیه اش را ...

مامور دوباره حرفش را قطع کرد و این بار غضبناک گفت: اول نماز، اگر نداری، برو به جهنم!

مرد با ترس و التماس گفت : چشم. دارم. نماز هم آورده ام. اجازه بدهید.بعد کوله اش را سروته کرد و تمام چیزهایی که با خود آورده بود بیرون ریخت . زیر تمام وسایلش بسته کوچک، کثیف، و چروکیده ای بود که بیرون افتاد. آن را برداشت درحالی که بادست آن را مرتب و صاف میکرد ، گفت: بفرمایید! این هم نماز. فقط زیر وسایل مانده و کمی خراب شده، شما به بزرگی خودتان ببخشید.

مامور با ناراحتی بسته کوچک و سبک را گرفت و خالی کرد و گل های پرپر شده و خشکیده ای روی زمین ریختند. گل ها سیاه شده بودند و بوی خوبی هم نداشتند!! مامور که از دیدن گل ها جا خورده بود، به توشه دیگر مسافر ها نگاه کرد که همه تقریبا بزرگ و تمیز بودند. حق گل ها نبود که به این روز بیفتند. آنها باید تروتازه و خوش بو می ماندند و در اوج آسمان جای میگرفتند؛ اما دیگر از بین رفته بودند و نمی شد برایشان کاری کرد.

مرد که حالا قدری از اضطرابش کم شده بود، نگاهش را به دهان مامور دوخته ، و امیدوار شده بود که دیگر برای ورود به بهشت مشکلی نخواهد داشت. با تبسمی سرد و ساختگی گفت: خب خداراشکر این هم از نماز ما!! البته ببخشید که کمی خراب شده بود.

# # #

مامور با تندی به طرف مسافر برگشت و با چهره ای وحشتناک تر از همکارانش به او نگاه کرد و با عصابانیت گفت: اگر نمازت سالم بود بقیه توشه ات را هم بررسی میکردم؛ اما حالا... ، حرفش را ناتمام رها کرد و به ماموران جهنم گفت: عمیق ترین و وحشتناک ترین جای جهنم! ببریدش...

لحظه ای بعد ماموران جهنم ، بدون اینکه به ضجه ها و التماس هایش توجهی کنند ، اورا کشان کشان به طرف چاه «ویل» بردند...

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سوره مبارکه ماعون

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ ﴿١﴾
 فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ ﴿٢﴾
 وَلا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿٣﴾
فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ
﴿٤﴾
 الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ سَاهُونَ
﴿٥﴾
 الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ
﴿٦﴾
 وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ
﴿٧﴾

پیامبر اعظم(ص) : نماز ستون دین است پس هرکس نماز خود را عمدا ترک کند ، حقیقتا دین خود را خراب کرده است و هرکس وقت های آن را ترک کند(به موقع نخواند) او را در « ویل » می اندازند. چنانکه خداوند در سوره مبارکه ماعون آیات چهارم و پنجم می فرمایند:« پس ویل برای نماز گزاران است، همان هایی که در نماز خواندن سهل انگاری می کنند»

۱ نظر ۱۹ مرداد ۹۵ ، ۰۳:۴۲
ذی حجر

بسم ا..الرحمن الرحیم

این چند هفته که درس کلاس ههای تدبرمون با پایه های هشتم رسیدیم به سوره ی مبارکه علق. میخواهیم به وسیله این سوره  خوب دیدن و خوب شنیدن خود را تقویت کنیم ؛ تیتر زیر باعث شد که یک نتیجه بگیرم.

با سوظن به جریان رسانه ای دشمن نگاه کنید.

در دیداری که حضرت آقا با جمعی از دانشجویان در تیرماه امسال داشتند ؛ به این موضوع اشاره شد : با سوظن به جریان رسانه ای دشمن نگاه کنید.

برای فهم این موضوع عکس زیر می تواند توضیح زیادی نسبت به این جمله ناب از رهبرم بدهد.

عکس زیر یک صحنه ایست از آب دادن چند بسیجی به اسیران عراقی..

تصویر جوان مردی، بزرگی و مهربان بودن ایرانی ها نسبت اسیران...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


اما دشمن برای استفاده علیه جمهوری اسلامی در رسانه خود قسمتی از این عکس را نمایش میده که نشان دهنده چیز دیگری است..

تصویر اسارت یک افسر عراقی توسط سرباز ایرانی که نشانه ایست از ناجوان مردی و بی رحمی..




  • پس : داشتن گمان منفی دیدن در رسانه دشمن یعنی خوب دیدن.
  • یعنی این همه هزینه میکنند که اسلام هراسی  کنند. این را فراموش نکنیم.
  • یعنی جریان رسانه ای دشمن رو بد ببینید.

سلامتی مقام عظمای ولایت، حضرت امام خامنه ای(مدظله) صلوات..
۱ نظر ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۰۰
ذی حجر

رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلإِیمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ


پروردگارا همانا ما صدای منادی که مردم را بسوی ایمان دعوت می نمود،شنیدیم و ایمان آوردیم پروردگارا گناهان ما را بیامرز و بدیهاى ما را بزداى و ما را در زمره نیکان بمیران

آل عمران-193


در هر زمانه ای ندایی به گوش میرسد. ندایی از جنس ایمان که فریاد سر میدهد.

از ندایی که رسول خدا سر داد : " که آی مردم ایمان بیاورید" و کسانی بودند که ایمان راسخ آوردند اما همین زمانه مردمانی را به خود دیده که ندای فریاد سیدالشهدا (ع) را نه دیدند و نه شنیدند ؛هل من ناصر ینصرنی!!

رسم مردمان ما خوب دیدن و خوب شنیدن است

شاهرخ ضرغام وقتی ندای ایمان را شنید در دلش  میگفت : رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا/ پروردگارا گناهان مارا بیامرز و بدی هایمان را بپوشان.

و چه زیبا در زمره ابرار قرار گرفت

و یا مصطفی چمران  که ندای کمک مردم پاوه را دید اما مدرک تحصیلش از آمریکا را نه.

و یا مرحمت بالازاده ندای امامش را دید اما سن کمش را نه.

تشنگی رفیقشان را دیدند اما تشنگی خود را نه.

بچه های دیگری را دیدند اما بچه های خود را نه.

حلقه محاصره سامرا را دیدند اما حلقه های اشک مادرشان را نه.

صدای ناله های کودکان خرابه های شام را دیدند اما صدای بچه های خود را نه.


ولی اصلا نمیتوان گفت که: آنها زندگی خود را ندیدند . چرا دیدند خیلی هم خوب دیدند و این خوب دیدن سبب تصمیم برای ایمانشان شد


درکش سخت است از جوانانی که به ندای نایب امام زمانشان از هرچه که بود گذشتند و  خاک های این دنیا را پلکان معراج خود قرار دادند به ندای الا یا اهل العالم حضرت ولیعصر(عج) پاسخ لبیک ندهند.


روزگار دنیا محمل این ندا هاست ولی باید خوب بشنویم و خوب ببینیم و همه خواهند شنید ندای برپایی قیامت را..

اگر خوب ببینیم راه شهادت را پیدا خواهیم کرد..


""رمز شهادت خوب دیدن و خوب شنیدن است""



۰ نظر ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۰۷
ذی حجر